نفس مامان،محمد نفس مامان،محمد، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

محمد...نوری از خدا

تا حالا اینجوریشو دیده بودین؟

  سلام    سلام    سلام    به دوستای عزیز و مهربونم چطورید؟ خوبید انشالله؟ خدددددددااااااا رو شکر،امیدوارم که همیشه خوب و خوش و خرررررررم باشید. اول از همه اینکه،روز عید قربان رو به همه شما دوستای گلم تبریک میگم،میدونم که یکمی دیر شده ولی اشکالی نداره،ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست،دوم اینکه،روز سعید غدیر خم رو هم به شما عزیزان به خصوص سید و سیده های کوچولو و دوست داشتنی تبریک میگم،انشالله همتون این روز فرخنده رو با دلی پر از شادی سپری کنید، انشالله .  سلاااااااااااااااااااااااااااام به نازنین پسر،گل پسر،قند و عسل،خوبی مامان؟الهی م...
12 آبان 1391

محمد در جشن عقد دایی جونش

سلااااااااااااااااااااام دوستای خوب و مهربونم ما باز هم اومدیم با یه ماجرای دیگه که اگه دوست داشتین بدونین که این ماجرا چیه تا آخر این پست ما رو همراهی کنین. سلام عزیز دلم،سلام نفففففس من،صبحت به خیر و خوشی،عزیز دلم من اومدم تا یه ماجرای دیگه ای رو که تو روزهای قشنگ زندگیت اتفاق افتاده،توی این خونه قشنگ و نورانی دلت ثبتش کنم. حالا بریم سراغ اصل مطلب: محمدم،عزیز دلم،دایی جونت(دایی رحمان)از یه دختری از شهر تهران خوشش اومده و میخواد با این دختر رویاییش یه زندگی شیرینی رو آغاز کنه،بماند که ما برای خواستگاری و گرفتن جواب بععععععععععععله از عروس خانم چه مسافتهایی رو طی نکردیم ولی این همه ...
2 آبان 1391
1